IMG_9162

2014

سخنان انديشه برانگيز از فرهنگ هولاكويى:

هیچ زن و شوهری حق ندارند درباره زندگی زناشویی خود با هیچ کس، هیچ وقت، هیچ حرفی بزنند ...هیچ وقت...
شما درست مثل دادگاهی هستید که قاضی و وکیل مدافع و دادستان و حتی برخی از اوقات قاتل و مقتول یکي هستید.
امروز شما مي توانيد يك عكس برداري از مغز داشته باشيد و افسردگي را تشخيص بدهيد بدون انكه اين فرد را بشناسيد
بسیاری از ما انسان و خودمان را نمیشناسیم
من مي توانم شما را به اندازه ای که خودم را میشناسم ، بشناسم و چون خودم را خیلی کم می شناسم ، شما را هم نمیشناسم
هیچ انسانی موفق نخواهد بود اگربه کاری که می کند از درون اشتیاق و میل به انجام آن را نداشته باشد.
روزی که شما حرمت نفس دارید اضطراب ندارید ترس ندارید نگرانی ندارید دلهره ندارید
هیچ زن و شوهری حق ندارند درباره زندگی زناشویی خود با هیچ کس هیچ وقت هیچ حرفی بزنند
در بسیاری از فرهنگها خواب رو یک پدیده بد و منفعل و ایستاده میبینند در حالیکه خواب یک مرحله ای از مغز ماست که بسیار پویا و فعال است
خواب را باید بسیار جدی گرفت ومیدانیم که وقت خواب شب است که دلایل فراوانی از جمله امواج خورشید را دارد
پدر و مادر متاسفانه به دلیل کم دانی اخلاق و رفتار بد رو در بچه می کارند
ما قرار است در زندگی مان لذت ببریم ولی قرار نیست در لحظه لذت ببریم.
یکی از گرفتاریهای ادماهای دانا در این است که به صد تا موضوع نگاه می کنند ، اما ادم نادان به دو تا موضوع نگاه می کنه
ما اصولا با هر ترکی با هر رهایی با هر دور شدنی احساس خوبی نمی کنیم.
بسیاری از ما آنچه را که دوست داریم برایمان حساس است نه آنچه که درست است
بسیاری از ما در کودکی به دلیل اینکه ترک شدیم .جدا شدیم از خانه و خانواده یک زمینه برای ترک شدن و ترک کردن و رها کردن داریم.
با پذیرش وظیفه و مسئولیت پدر و مادر می شویم نه با تولید مثل.
انسانها کفش و لباس پنج سال پیش خود را اسثفاده نمی کنند اما با باورهای هزاران سال قبل زندگی می کنند
بزرگترین خدمتی که آدمها می توانند به خودشان و دیگران بکنند این است که سطح آگاهی خود و دیگران را بالا برد.
بزرگترین خدمتی که آدمها می توانند به خودشان و دیگران بکنند این است که سطح آگاهی خود و دیگران را بالا برد.
عشق را باید حس کرد و هر چه مربوط به ان است را احساس کرد و ابراز کرد.
جهان؛ احساس، افکار و عقاید من و شما نیست بلکه یک واقعیتی بیرونی است.
در وقت ازدواج در دنیای امروز هر دو طرف اول باید پدر و مادر را طلاق دهند بعد ازدواج کنند.
همه زندگی یک سفر و راه است مهم این است که در این راه خوب و خوش باشیم و بیشترین و بهترین استفاده را ببریم این استفاده را به دیگران هم برسانیم
تفاوت دنیای علم و فلسفه در این است که دنیای علم آجر را روی آجر می گذارد و بالا می رود ولی جهان فلسفه قدم می زند.
من درصورتی می توانم به شما کمک کنم که خود خواسته باشید و گرنه این کمک نیست تجاوز به حقوق شماست.
کودکان از سه طریق درد را در خودشان کنترل می کنند: 1- تخیل و خیالبافی 2- نفس کشیدن از طریق پایین ریه 3- انقباض عضلات یا ماهیچه ها
ما مسئول ناراحتی یا خوشحالی کسی نیستیم ولی مسئول درست یا غلط بودن حرف یا عمل مان هستیم
پدری و مادری دو تا گوش شنوا می خواهد نه زبان گویا
روزی که شما بخواهید همه چیز را داشته باشید هیچ چیزی را نخواهید داشت
قوانینی که در رابطه با صیغه و ... وضع می کنند و آن را هم خیلی جدی می گیرند همگی ناشی از این است که زنها ضعیف شده اند.
اگر قرار باشد خوبی ما وابسته به رفتار دیگران باشد این دیگر خوبی نیست بلکه معامله است.
زندگی یک سفر و راه است. زندگی نه هدف است و نه منزل و نه جایگاه که برود تا به آن برسد
با خيال نمي شود چيزي ساخت چون در حد خيال مي ماند اگر خيال پايه و مايه هنري داشته باشد مي توان با آن خلاقيت نشان داد و هنري عرضه کرد
قاعده تربیتی ده به یک است. به این صورت که ده تا جمله بچه می گوید؛ یک جمله پدر و مادر.
اختلاف زناشویی را باید حل کرد وگرنه کل زندگی را می بازیم
دلیل خشمگین شدن ما بر اثر انتظار و توقع مان می باشد. وقتی خشم به عصبانیت تبدیل می شود فاجعه به بار می آورد
آنچه شما هستید نتیجه همه گذشته تان است. من و شما به نوعی نتیجه آن گذشته هستیم.
همراه جماعت می شود شد ولی همرنگ جماعت هیچ وقت نباید شد.
تو وقتی با خودت در جنگ هستی می‌توانی دیگران را هم اذیت کنی.
ما لازم نیست که پدرو مادر همسرمان را دوست داشته باشیم ولی باید همیشه احترام انها را حفظ کنیم
حتی اگر نشود خاطرات بد را پاک کرد دو کار می شود کرد: سم و زهرش را بگیریم و انرژیش را خنثی کنیم.
فرد ناراضی و نگران، طلبکار و خشمگین است. مهم است که انسان به آنچه که دارد بسنده کند و خوشحال و راحت و راضی باشد.
درد و رنج بیکاری از درد و رنج هر کار دیگری بیشتر است.
گذشته در گذشته، اکنون آغاز گشته...!
هيچ كسي در جهان ،هيچ كسي در جهان ،ارزش اين را ندارد كه انسان زندگي خود را بخاطر او خراب كند
تنها و فقط یک راه و جاده، انسان رو از جهنّم موجود به بهشت موعود میبره و اون جاده بخششه.
گاه ذهن مانند یک دزد عمل می کند؛ وقت و انرژی ما را می دزدد.
پولدار بودن مهم نیست، باید فقیر نبود ..
ترس از اشتباه و شکست؛ حرف، نظر و قضاوت مردم است.
زندگی نمی‌تواند متوقف بشود تا من و شما تکمیل شویم و به کمال برسیم.
آن روزی که نمی توانید برای عشق و علاقه ی خود به فرد مقابل دلیل موجهی ارائه دهید شما عاشق نیستید ...
خواستن توانستن نيست؛ خواستن آفریدن است، خواستنی توانستن می شود که آفریده بشود .
مرد یا زن بودن دلیل برتری نیست، بیایید "انسان" باشیم.
بزرگ ترین خدمتی که آدمها می توانند به خودشان و دیگران بکنند این است که سطح آگاهی خود و دیگران را بالا ببرند.
با بالا بردن سطح آگاهی، توانایی پیدا می کنیم و با دانایی و توانایی ، زیر بار سوداگر زَر و زور و زرِ نخواهیم رفت.
وقتی نادان باشیم به ما زور گفته می شود.
خوشبختی یعنی نظم در مغز برقرار است به همین جهت است که بزرگ ترین دشمن خوشبختی پراکندگی ذهن است.
ما در دنیایی هستیم که همیشه با اطلاعات کم باید تصمیمات بزرگ و مهم بگیریم.
نارضایتی باعث می‌شود آن چیزی را که ارزش ١٠ دارد فرد آن را ٥ می‌بیند ولی فرد راضی به دلیل رضایت اش ٥ را ٧ می‌بیند.
مهم است که انسان به آنچه که دارد بسنده کند و خوشحال و راحت و راضی باشد.
نصف اشتباها تمان ناشی‌ از این است که وقتی‌ باید فکر کنیم ، احساس می‌کنیم و
تمام هنر زندگى و زندگى زناشويى در اينه كه من خوب و بهترين خودم باشم و از او خوب و بهترينش را بيرون بياوريم
کودک انسانی ، از حدود چند ماهگی متوجه وجود خود میشود و متوجه هم میشود که برخی از جمله خودش به او لذت میدهند و برخی درد
انسانها فقط از طریق ارتباط با دیگران، انسان خواهند شد و این ارتباط با دو مفهوم معنی پیدا میکند : یکی لذت و دیگری درد !
روزى كه همسر شما روى والدين خود پا گذاشت زياد هم خوشحال نباشيد چون دير يا زود روى شما هم كه شريك زندگى او هستيد پا خواهد گذاشت
با رابطه جنسى دو نفر كه مى خواهند با هم ازدواج كنند قبل از ازدواج مخالفم ،چون سكس در ان ايام مسير رشد عشق را تغيير مى دهد
بزرگترين و اولين عامل اختلافات زناشويى كه باعث جدايى و طلاق ميشه دخالت خانواده ها و سعى در جلب رضايت خانواده هاست
همسر شما بايد و حتما در همه موارد نفر اول زندگى شما باشد ، فرزندان و پدر و مادر و بقيه در رتبه بعد قرار دارند.
سعى نكنيد در اختلافات برنده باشيد اونى كه دعوا را ميبره زندگى زناشويى را مى بازه
مطالعات نشان ميدهد از هزار فكر بد يكيش اتفاق مي افتد
جهان ما جهاني قانونمند است. هيچ كسي به ارزويش نميرسد اما ارزو وقتي هدف شد انروز ميتوان اميدوار باشيم به ان برسيم
درد و رنج بیکاری از درد و رنج هر کار دیگری بیشتر است.
در زمان درست، بچه دار شدن عاليست، در زمان اشتباه با ناداني و ناتواني در رابطه اشتباه بچه دار شدن بدبختيست.
ادم نبايد حتما ازدواج كند، ادم بايد حتما ازدواج خوب كند.
موفقيت يك راه است و خوشبختي ان قهوه خانه يست كه ما در مسير رسيدن به موفقيت در ان مشغول استراحتيم.
كودك تازه متولد شده تنها از طريق رابطه با انسانهاديگه رشد ميكنه. اگركودكي روبه دور ازانسانهانگه داريدو تنها نيازهاي اوليه ش رومهيا كنيد
بچه هاي تنها معمولا اهل تقليد از دوستانند. اما اين نشانه عيب و ايرادي در كودك نيست چنانچه بچه هاي در خود مانده اين توانايي را ندارند
بچه تك معمولا گرايش به پيروي داره و اگر اين گرايش رو داشته باشه مدام به بقيه توجه ميكنه و از طريق تقليد سعي در ياد گيري داره
اگر به فرزندتون مدام بگيد داد نزن، ندو، نخور، پرت نكن تنها او رو تشويق به انجام ان كار كرديد.
بيشتر اوقات دروغ كودكان از ترسه، مچ كودك رو نگيريد چون حس بد بيشتري به خودش مي كنه.
اگر بچه زير هفت سال داريد بايد بهشون توجه ويژه بديد اونها موجودات استثنايي و ويژه يي براي ما هستند. مخصوصا اگر داراي فرزند دوم ميشيم.
اگر كودك به دليلي به اين نتيجه برسه محبت كالاي كميابي هست براي همه عمر به دنبال گدايي محبت از اين و اون خواهد بود
مادري كه پسرش به سن سه سالگي ميرسه بايد مراقب لباس پوشيدن خوابيدن و نوازش كردن پسرش باشه. كودك در اين سن كنجكاو ديدن و لمس كردن بدن
مرداني كه تمايل به زنان بزرگتر از خود دارند يا تنوع طلبند معمولا به جاي پدر با مادر همانندسازي كرده ند.
اعتماد به نفس و حرمت نفس يعني من خودم رو خوب و باارزش ميدونم يعني از انچه هستم شرمنده نيستم نه از مردم هراسي دارم و همه با هم برابريم
يكي از خطرناكترين كارها اين است كه وقتي بچه دار شديد حتي به فكرتون خطور كند كاش فعلا بچه دار نميشدم يا ديرتر بچه دار ميشدم.
آنچه عشق را به بي تفاوتي و رابطه را به نفرت مي رساند عصبانيت است. عصبانيت به خود تباهي و اسيب به عزيزانمان منجر خواهد شد.
تخصص بعضي از پدر و مادرها تنها اين است كه مراقب باشند تا بچه ها بازي و شادي نكنند، تنها درس بخوانند و مشق بنويسند. اينگونه خلاقيتشان را در نطفه بكشند و نگذارند وقتي بزرگ شدند خاطره خوبي از بچگي داشته باشند و زمان نيازهايشان را بر هم بزنند.
هيچ بچه يي با كتك خوردن بچه خوبي نميشه، نود درصدشون لا ابالي و بي اراده و تو سري خور و برده يا روانپريش و بيمار رواني بار ميان.
بستگي به رفتار شما با كودكتون در سه تا شش سال اول زندگي، كودك تصميم ميگيرد روابط بر چه پايه يي خواهد بود.
بزرگترين دليل برباد رفتن زندگي ها و بيمار شدن بچه ها، دخالت اطرافيان است.
انسان از راه تشويق پيشرفت ميكند نه از طريق تنبيه. از طريق تنبيه خيلي موفق باشيم بچه رو بيكاره بار مياريم.
وقتي از كودكي به اين نتيجه ميرسيم همه كارها زور است و تحميل،باعث ميشه در بزرگسالي طلبكار و ناراضي باشيم و تمام كارها رو نصفه ونيمه رها كنيم.
جديدا بازي هاي كامپيوتري يا موبايل وارد حيطه اعتياد شده. اعتياد به اين نوع بازي با انواع ديگر اعتياد فرقي ندارد و با گذشت زمان بدتر مى شود.
هر كه در زندگي زناشويي كه در ان ناراضي بوده مانده فقط و فقط بخاطر ناداني ناتواني نيازمندي و نگراني بوده پس سر بچه ها منت نگذاريد.
به تاخیرانداختن لذت و پاداش اساس موفقیت و پیروزی در همه‌ی زمینه‌های زندگی‌ست كه باید در کودک انسانی بین سنین ۲ تا ۵ سالگی کاشته شود.
بچه هايي كه پدرشون به ماموريت ميره اگر به پدر وابسته باشه فكر ميكنه همه به زودي ازش جدا ميشن پس ميچسبه به مادر
سالمترين بچه ها بچه هايي هستند كه تا دوسالگي در يكنواختي ويك دستي بزرگ بشن
هيچ كشورى مثل فنلاند دانشمند و مردمى موفق در تحصيل در كشورش ندارد چون در فنلاند هيچ ديسيپلينى تا ١٨ سالگی در مدارس وجود ندارد.
موفقيت وقتيست سلامتى و خوشبختيمون را فدا نمي كنيم تا به هدفمون برسيم.
نقش پدر و مادر در زندگى كودك به گونه يست كه جملات، تحقيرها، سرزنشها، اعتراضات انها براى هميشه در ذهن كودك ماندگار ميشه.
چند سال اول دبستان معمولا كار و رشته تحصيلى كودك را در اينده رقم خواهد زد.
در دوران هفت، نه ، و يازده سالگي كودك دايما با عدم تعادل روبرو ميشود و موج ميزند و نيازمند صبر و مهربانى شماست تا از بحران رد شو.
اگر كودك تاهفت سالگى دچارحس حقارت شده باشد وقتى وارد مرحله سنى هفت تا سيزده سالگى مي شوند با نگاهى پرازحسادت و كينه به اطرافش نگاه.
بين ٤ تا ٦سالگى، سوال كودك در مورد طريقه تولد كودك به اين دنياست. ميتونيم بگيم از بيمارستان اومده يا از ناف يا ميانه دست و پا به دنيا.
انسان باید بسیار خودشیفته و خودخواه باشد که تصور کند ، یک کسی که معمولا نامش خداست، نشسته و برای ما سرنوشتمان را رقم زده است !
عشق رابطه ای است فقط میان زن و مرد . که ریشه در رابطه جنسی دارد.
اعتماد به نفس یا self confidence ، به حالتی میگوییم که شخص میداند که دانا و تواناست .
محبت و خدمت از نظر علمى از ٤٥ سالگى به بعد، تنها راه نجات انسان است كه انسان دچار افسردگى نشه و از پا در نياد
برای رسیدن به عشق باید از سه مرحله هوس، وابستگی و شناخت گذر کرد.
بچه هيچ وقت مشكل ومسايل زندگى زناشويى را حل نميكند.بچه دار شدن مثل زلزله ميماند كه زندگيهاى خراب را ويران و زندگى هاي خوب را كمي تكان.
سالمترين بچه ها بچه هايى هستند كه تا دوسالگى در يكنواختى ويك دستى بزرگ بشن.
بچه هايى كه پدرشون به ماموريت ميره اگر به پدر وابسته باشه فكر ميكنه همه به زودى ازش جدا ميشن پس ميچسبه به مادر.
پدرها بعد از سه سالگى دخترشون بايد رفتارشون طورى باشه گويى با دختر بيست و دو سالشون در تماس هستند.
به تاخیرانداختن لذت و پاداش اساس موفقیت و پیروزی در همه‌ی زمینه‌های زندگی‌ست كه باید در کودک انسانی بین سنین ۲ تا ۵ سالگی کاشته شود.
آنگاه که از بیرون محکم و استوار به نظر میرسیم اما از درون تهی ، سست و نا استواریم !
تمام هنر زندگی این است که: در من چه می گذرد، آن زمان که جهان در گذر است !
ویژگی اصلی و اساسی که مسئله اصلی افراد عصبی است که مخصوصا در ارتباط با اضطراب عصبی آنرا باید به حساب آورد موضوع دوستی، صمیمیت و عشق.
خشم احساس است، عصبانیت رفتار است. ما خودمان خشمگین نمی شویم، ولی خود را عصبانی می کنیم.
اندیشه انسانها، از تولد تا هشت سالگی، شکل میگیرد و گریز از باورها و اصولی که در طی این زمان، در آن جای گرفته، به سختی امکان پذیر است

سه سیب و سه دگرگونی در جهان

جایی نرو!
پیشم بمان
بچرخ
در گرد من
ای ماه من
ای ستاره‌ی دنباله‌دار من

Tags: do not go, نرو

دیروز، ١٨ ارديبهشت ١٣٩٣، مادرم واپسين نفس را كشيد، قلبش از تپش بازايستاد
و فروهر او به فروهر ايزدى پيوست. روانش شاد

در پایان راه و آغاز همه چیز

بامداد پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت یازده و نیم پیش از نیمروز به وقت ایران، مادر من واپسین نفس های خود را کشید، قلبش برای همیشه از تپش بازایستاد و فروهر او به فروهر ایزدی پیوست. پیکار با یک سرطان درمان ناپذیر، بسیار سخت و ناهموار بود. اما دشمن، این غده های درون مغز او، نمی دانستند که به سوی انسانی یورش برده اند که با دلی بزرگ، مهری بی کران به پنج پسر خود و همه انسان ها دارد. دلی نیرومند که هرگز بدون پیکار سرفرود نمی آورد. نم نم باران می بارید زمانی که مادرم در آغوش من واپسین نفس ها را می کشید. چنان دردآور بود که پنداری تیری به سینه ام خورده است و نمی توانم روی پا بایستم. زانوهایم  خم  شدند و من اشک ریختم. او را در آغوش گرفتم  و گریه کردم  و گریه کردم

با این واژه ها، که واپسین واژه ها هستند، از سوی نزدیکترین کسان خانواده زهراه پایروند ثابت از پشتیبانی بسیاری، به ویژه از سوی تیم پزشکی سوئد، سپاسگذاری می کنیم

اکنون  خواستار آن هستیم  که در تنهایی  و آرامش  به یاد مادرمان سوگواری کنیم

با سپاس
بهمن چهل امیرانی

----------------------------------------

Vid vägens slut och alltings början

 

Torsdagen den 8 maj 2014 strax efter klockan 09 (svensk tid) tog min mor sina sista andetag och sedan tystnade hennes hjärta. Kampen mot en obotlig cancer har varit hård och på alla sätt ojämn. Men vad hennes fiende, hjärntumörerna, inte viste var att de angripit en människa med ett mycket stort hjärta som rymde oändligt med kärlek till sina fem söner och sina medmänniskor. Det hjärtat var även starkt fysiskt och lät sig inte besegras utan kamp. Ett långsamt regn föll ute när min mor tog sitt sista andetag i min famn. Det kändes som om jag hade blivit slagen så hårt i bröstet att jag knappt kunde stå på fötterna. Mina knän vek sig och jag började gråta. Jag föll i hennes armar och grät och grät. Med dessa ord, som blir de sista, så vill vi i Zahra Pairevande Sabets närmaste familj tacka för det stort stöd som visats henne, framför allt genom svenska sjukvården.

 

Vi önskar nu att få sörja och bearbeta min mors minne i stillhet.

 

Vänligen,

Bahman Chehel Amirani

----------------------------------------

At the road's end & beginning of all things

 

Thursday, May 8, 2014 just after the clock 09 (Swedish time) my mother took her last breath and then stopped her heart. The fight against terminal cancer has been intense in every way uneven. But what her enemy, brain tumors, not knew was that they attacked a man with a huge heart that held endless love for his five sons and his fellows. The heart was also strong physically and was not to be defeated without a fight. A slow rain fell out when my mother took her last breath in my arms. It felt like I had been hit so hard in the chest that I could barely stand on his feet. My knees buckled and I started to cry. I fell into her arms and cried and cried. With these words, which will be the last, so we want to Zahra Pairevande Sabets immediate family to thank for the great support shown to her, especially by Swedish health care.

We wish now to mourn and process my mother's memory in peace.

Please,
Bahman Chehel Amirani

به يادِ دورانِ جنگِ سرد كه از پايان جنگِ جهانىِ دوم آغاز شد و با فروپاشىِ شوروى به پايان رسيد كه در آن مابين جهان به چهار جهانِ كوچك تَر بخشبندى شده بود، درست به مانند يك شكارچى كه دست و پاى
گوزنى را مى برد و دل و روده آن را بيرون مى كشد

جهان اول جايى بود كه مردمان آن خود را يك سرگردن بالاتر از ديگران مى پنداشتند
جهان دوم جايى بود كه مردمان آن مى خواستند ديگر مردمان را در شكم خود جا دهند
جهان سوم جايى بود كه مردمان آن بين جهان اول و جهان دوم له شدند
جهان چهارم جايى بود كه مردمان آن حتا در نقشهِ جهان هم نامگزارى نشدند

یک آیه و سه بیت و سه نگاه
موسی خطاب به خداوند در کوه طور: اَرَنی (خود را به من نشان بده) و خداوند می گوید: لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)

در این باره سه فرزانه ایرانی چنین گفته اند
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
                                                       سعدی
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو نه جواب لن ترانی
                                                       حافظ
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه تری چه لن کرانی
                                                      مولانا

و من می گویم
چو رسی به کوه سینا ارنی نگو و بگذر
که پرسش نادرست است و نه لن ترانی

Tags: mose, موسی

من در جايى زندگى مى كنم كه براى ورود به آن بايد از دلى گذشت كه به پهناورىِ دريا و زيبايى ماه است. اكنون سال هاست كه از دلم گذشته ام. از دل كه بگذرى ديگر هيچ چيز آزارت نمى دهد. ا


پياده از كنارت گذشتم، گفتى قيمتت خوشگله؟ سواره از كنارت گذشتم، گفتى برو پشتِ ماشين لباسشويى بنشين! در صف نان نوبتم را گرفتى، چون صدايت بلندتر بود. در صف فروشگاه نوبتم را گرفتى، چون قدت بلندتر بود. در خيابان دعوايت شد و همهِ ناسزاهايت فُحش خواهر و مادر بود. نتوانستم به استاديوم بيام چون تو شعارهاى آب نكشيده ميدادى! من بايد پوشيده باشم تا تو دينت را حفظ كنى. تو ازدواج نكردى و به من گفتى زن گرفتن حماقته. من ازدواج نكردم و تو به من گفتى ترشيده يى. عاشق كه شدى من را به زنجير انحصار طلبى كشيدى. عاشق كه شدم گفتى مادرم بايد تو را بپسندد. من بايد لباس هايت را بشويم و اتو كنم تا به تو بگويند خوش تيپ. وقتى گفتم پوشه بچه را عوض كن گفتى بچه مال مادر است. وقتى خواستى طلاقم بدى گفتى بچه مال پدر است. حالا تو بگو ... اين مردانگيه؟

روزنوشت : یادداشت های روزانه

روزنویس : بهمن چهل امیرانی

Latest Posts
واپسین روزنوشت ها

Recent Comments واپسین دیدگاه ها

-

Archive بایگانی

Links لینک ها

Tags برچسب ها

Ett tillfälligt fel har uppstått med Instagramflödet. Var vänlig försök igen senare.